سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چندلحظه...

حرفهای من وتو توشه....فقط حرفهات وبزن بعد برو

ازنگاه های مردم خسته شده بود،نگاه های مشکوک وبی مورد...دلیلش رانمی دانست!چاره رارفتن به امام زاده دانست؛به سمت امام زاده ی محله رفت .واردشد.چادررابرداشت ودست به ظریح امام زاده کرد؛چشمانش اشک آلودشدوآنقدرزیرلب چیزهایی میگفت که خوابش برد.زنی اورابیدارکرد:

_بلندشودخترخانم اینجاکه جای خواب نیست!

بیدارشدومتوجه شدزمانی گذشته،بادستپاچگی وعجله باندشدوازامام زاده بیرون رفت،ولی...

دیگرازاون نگاه هاخبری نبود،تعجب کرد!!

-خدایا به این زودی جوابم دادی!!!

تااینکه متوجه شد:هنوزچادرامام زاده راروی سردارد.

حجاب


[ پنج شنبه 92/4/6 ] [ 2:25 عصر ] [ جوان امروز ]

[ نظرات () ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه